آنجاكه ستاره ها و جنگل ها به هم مي رسند

فروش كتاب هاي آلاين;بهترين كتاب ها;انواع مختلف كتاب;متنوع ترين كتاب ها

آنجاكه ستاره ها و جنگل ها به هم مي رسند

منتشر شد????

#آنجا_كه_جنگل_و_ستاره_ها_به_هم_مي_رسند

(رمان خارجي)

نوشته‌ي #گلندي_وندرا 

ترجمه‌ي #سيدرضا_حسيني

 

نشر آموت / ۴۴۴ صفحه/ ۶۶۰۰۰ تومان

 

داستان درباره‌ي دختربچه‌اي مرموز است كه به دو غريبه كمك مي‌كند تا بتوانند باز عشق بورزند و به ديگران اعتماد كنند.

دختربچه مي‌گويد نامش اورساست و از ستاره‌ها آمده است تا روي زمين پنج معجزه ببيند. جوانا حرفش را باور نمي‌كند و دختربچه را به برگشتن نزد پدر و مادرش تشويق مي‌كند اما در ادامه مجبور مي‌شود او را به زندگي خودش راه دهد. جوانا از پسر جوان همسايه، كه از اضطراب اجتماعي رنج مي‌برد و از ديگران گريزان است ، مي‌خواهد تا در حل معماي دختربچه مرموز به او كمك كند اما ...‌

نوول گاسيپ: «داستاني مسحوركننده، خردمندانه و فوق‌العاده»‌

‌نيويورك ژورنال آو بوكز: «داستان زيباي وندرا به ما يادآور مي‌شود كه بايد از فراز درختان به ستاره‌ها نگاه كنيم و بگذاريم قدري نور به زندگي‌مان وارد شود.»‌

هلوگيگلز: «اين رمان گوهري جادويي است سرشار از عشق و اميد»‌

فرش فيكشن: «روايتي جذاب از رمز و رازها و هيجان‌ها»‌

گلندي وندرا پرنده‌شناس و متخصص گونه‌هاي پرنده‌هاي در معرض خطر انقراض است. او اهل شيكاگوست اما در حال حاضر در نواحي روستايي كاليفرنيا در دل طبيعتي كه عاشقانه دوستش دارد زندگي مي‌كند. «آنجا كه جنگل و ستاره‌ها به هم مي‌رسند» نخستين رمان اين نويسنده است كه تاكنون بيش از نيم ميليون نسخه از آن در سرتاسر جهان به فروش رسيده است.

سيدرضا حسيني، متولد ۱۳۴۸ رفسنجان. دانش‌آموخته‌ي ارشد روانشناسي از دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبايي است.

رمان «آنجا كه جنگل و ستاره‌ها به هم مي‌رسند» نوشته‌ي «گلندي وندرا» و ترجمه‌ي «سيدرضا حسيني» در ۴۴۴ صفحه و به قيمت ۶۶۰۰۰ هزار تومان از سوي نشر آموت منتشر شده است.

 

از متن كتاب:

به دخترك مي‌خورد يك پري‌زاده باشد. با آن صورت رنگ‌پريده، ژاكت كلاه‌دار و شلوارش در تاريك‌وروشن جنگلِ پشت‌سرش به‌سختي ديده مي‌شد. با پاهاي برهنه بي‌حركت ايستاده بود و يك دستش را دور تنۀ درخت گردو حلقه كرده بود و وقتي اتومبيل به آخر راه شنيِ ماشين‌رو رسيد و چند متر آن‌طرف‌ترش ايستاد، از جايش تكان نخورد.

جو ماشين را خاموش كرد، نگاهش را از دختر برداشت و دوربين، كوله‌پشتي و برگه‌هاي يادداشتش را از روي صندلي جلو جمع كرد. شايد اگر تماشايش نمي‌كرد، دختر به دنياي خودش، پيش بقيۀ پري‌ها برمي‌گشت.

اما جو كه از ماشين پياده شد، او هنوز آنجا بود...‌

#رمان#داستان_غيرفارسي #كتاب_خوب#معرفي_كتاب#پيشنهاد_كتاب#طنز

_____________________________________________________________

جهت خريدوسفارش باشماره واتساپ زيرهماهنگ كنيد:

09102857284

ياروري دكمه خريد زير كليك كميد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.